AR || EN

برخی کلمات کلیدی در قانون مدنی

1. شخص حقوقی

  • تعریف: شخص حقوقی به نهادهایی اطلاق می‌شود که دارای شخصیت حقوقی مستقل از اشخاص حقیقی هستند و می‌توانند به نام خود حقوق و تکالیفی داشته باشند.
  • مثال: شرکت «الف» یک شخص حقوقی است که می‌تواند قرارداد ببندد، اموال خریداری کند و در صورت لزوم به محاکم مراجعه کند. همچنین نهادهای دولتی مانند وزارتخانه‌ها نیز شخص حقوقی به حساب می‌آیند و می‌توانند حقوق و تکالیفی داشته باشند.

2. عمل حقوقی

  • تعریف: عمل حقوقی به معنای اراده‌ای است که به منظور ایجاد، تغییر یا اتمام حق و تکلیف صورت می‌گیرد.
  • مثال: وقتی فردی قراردادی برای اجاره یک ملک امضا می‌کند، این عمل یک عمل حقوقی است که به موجب آن، حق و تکلیف اجاره‌نامه ایجاد می‌شود. این عمل می‌تواند به صورت شفاهی نیز صورت گیرد، مثلاً دو نفر به‌طور شفاهی توافق کنند که ملک را اجاره دهند.

3. قرارداد

  • تعریف: قرارداد توافقی است که برای ایجاد یک اثر حقوقی به وجود می‌آید.
  • مثال: اگر شخصی توافق کند که یک کامپیوتر را به مبلغ مشخصی به شخص دیگری بفروشد، این توافق یک قرارداد است. برای صحت این قرارداد، هر دو طرف باید اراده داشته باشند، موضوع (کامپیوتر) مشخص باشد و سبب مشروع (قیمت) وجود داشته باشد.

4. عقد

  • تعریف: توافقی که به موجب آن، یک یا چند نفر متعهد به انجام یا عدم انجام کاری می‌شوند.
  • مثال: در یک قرارداد خرید و فروش، فروشنده متعهد می‌شود که کالایی را به خریدار تسلیم کند و خریدار متعهد می‌شود که مبلغ مشخصی را پرداخت کند. این توافق می‌تواند لازم، جایز، معوض یا مجانی باشد.

5. وصیت

  • تعریف: عملی که به موجب آن، شخص می‌تواند پس از فوت خود، اموال و حقوق خود را به شخص یا اشخاص معین واگذار کند.
  • مثال: شخصی وصیت می‌کند که پس از فوتش، خانه‌اش به دخترش برسد. این وصیت باید به‌صورت کتبی و با شرایط خاص انجام شود تا معتبر باشد.

6. تملک

  • تعریف: به دست آوردن مالکیت بر یک چیز.
  • مثال: اگر فردی یک ماشین را خریداری کند و به‌طور قانونی آن را به نام خود ثبت کند، او مالک آن ماشین شده است. این تملک باید طبق قوانین مربوطه باشد.

7. حق مالکیت

  • تعریف: حقی که به مالک این اجازه را می‌دهد که از مال خود بهره‌برداری کند و آن را به دیگران منتقل نماید.
  • مثال: مالک یک ملک می‌تواند آن را اجاره دهد، بفروشد یا تغییر دهد. اما این حق ممکن است تحت تأثیر محدودیت‌های قانونی (مانند طرح‌های عمرانی) قرار گیرد.

8. خیار

  • تعریف: خیاری که به موجب آن، یکی از طرفین قرارداد می‌تواند در صورت وجود شرایط خاص (مانند عیب در مورد معامله) قرارداد را فسخ کند.
  • مثال: فرض کنید فردی یک خودرو خریداری می‌کند و بعداً متوجه می‌شود که خودرو دچار عیب فنی است. او می‌تواند به‌استناد خیار عیب، قرارداد را فسخ کند.

9. ضمانت اجرا

  • تعریف: پیامدهای قانونی ناشی از عدم اجرای تعهدات.
  • مثال: اگر فردی قرارداد تعمیرات ساختمانی را امضا کند و پیمانکار به تعهدات خود عمل نکند، صاحب‌کار می‌تواند درخواست جبران خسارت کند یا درخواست فسخ قرارداد بدهد.

10. خیار غبن

  • تعریف: حقی که به یکی از طرفین قرارداد داده می‌شود تا در صورت وجود غبن (زیان ناشی از تفاوت فاحش ارزش واقعی و قیمت معامله)، قرارداد را فسخ کند.
  • مثال: اگر شخصی یک ملک را به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان بخرد و بعداً متوجه شود که ارزش واقعی آن ۱۵۰ میلیون تومان است، او می‌تواند از حق خود برای فسخ قرارداد به‌استناد خیار غبن استفاده کند.

 

11. عقد لازم

  • تعریف: عقدی که هیچ‌یک از طرفین نمی‌توانند آن را به‌طور یک‌جانبه فسخ کنند.
  • مثال: فرض کنید فردی یک منزل را به دیگری می‌فروشد. این قرارداد تا زمانی که شرایط خاصی (مانند نقض شرایط قانونی) پیش نیاید، برای هر دو طرف لازم‌الاجراست. هیچ‌یک از طرفین نمی‌تواند به‌طور یک‌جانبه قرارداد را فسخ کند.

12. عقد جایز

  • تعریف: عقدی که هر یک از طرفین می‌توانند آن را هر زمان فسخ کنند.
  • مثال: یک فرد منزلی را اجاره می‌کند. او می‌تواند هر زمان که بخواهد (با رعایت مدت اخطار) اجاره را فسخ کند، و مالک نیز می‌تواند به همین ترتیب عمل کند.

13. عقد معوض

  • تعریف: عقدی که در آن عوض به عوض منتقل می‌شود.
  • مثال: فرض کنید شخصی خودرویی را به شخص دیگری می‌فروشد و در ازای آن مبلغی پول دریافت می‌کند. این قرارداد یک عقد معوض است زیرا هر دو طرف در ازای چیزی به دیگری چیزی دیگر می‌دهند.

14. عقد مجانی

  • تعریف: عقدی که یک طرف بدون دریافت عوض، مالی را به دیگری منتقل می‌کند.
  • مثال: فردی تصمیم می‌گیرد یک قطعه زمین را به برادرش هدیه دهد. در اینجا، هیچ عوضی وجود ندارد و این قرارداد یک عقد مجانی است.

15. هبه

  • تعریف: انتقال مالکیت یک مال به شخص دیگری بدون دریافت عوض.
  • مثال: شخصی تصمیم می‌گیرد یک ساعت مچی ارزشمند خود را به دوستش هدیه دهد. این عمل یک هبه است، به شرط آنکه شرایط قانونی (مانند ثبت در دفتر اسناد رسمی) رعایت شود.

16. قیمومت

  • تعریف: سرپرستی قانونی بر افراد ناتوان.
  • مثال: فرض کنید یک کودک یتیم به سن قانونی نرسیده است و نیاز به سرپرست دارد. قیم (سرپرست قانونی) موظف است تا منافع مالی و اجتماعی او را حفظ کند و برای او تصمیم‌گیری کند.

17. ضمانت اجرا

  • تعریف: پیامدهای قانونی ناشی از عدم اجرای تعهدات.
  • مثال: فرض کنید فردی قراردادی برای ساخت یک ساختمان با پیمانکار امضا می‌کند، اما پیمانکار به تعهدات خود عمل نمی‌کند. صاحب‌کار می‌تواند درخواست جبران خسارت کند یا قرارداد را فسخ نماید.

18. خیار غبن

  • تعریف: حق فسخ قرارداد به دلیل وجود غبن.
  • مثال: فرض کنید شخصی یک خودرو را به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان خریداری می‌کند، اما بعداً متوجه می‌شود که ارزش واقعی خودرو ۷۰ میلیون تومان است. او می‌تواند قرارداد را فسخ کند زیرا دچار غبن شده است.

19. خسارت

  • تعریف: ضرر مالی یا معنوی که به دلیل نقض قرارداد وارد می‌شود.
  • مثال: فرض کنید شخصی در اثر تصادف به دلیل نقص فنی خودرو، آسیب می‌بیند. او می‌تواند از طرف مقابل (در صورت تقصیر) درخواست جبران خسارت کند.

 

20. مال غیرمنقول و مال منقول

  • مال غیرمنقول:

    • تعریف: اموالی که قابلیت جابجایی ندارند.
    • مثال: زمین، آپارتمان یا ساختمان. برای انتقال مالکیت، معمولاً باید در دفاتر اسناد رسمی ثبت شود.
  • مال منقول:

    • تعریف: اموالی که قابلیت جابجایی دارند.
    • مثال: خودرو، لوازم خانگی، و غیره. برای انتقال مالکیت، معمولاً نیاز به ثبت رسمی ندارد و می‌توان به راحتی منتقل کرد.